آخ جون بارون!

خیلی وقته که به خوابم نمیای
تویی که تموم دنیای منی
دیگه شعرای منو نمی خونی
تویی که تنها دلیل موندنی


دلم دوباره امشب آروم نداره
برای دیدن تو دل بی قراره
بدون تو عزیزم قلبم میگیره
تو این شبای تارم تویی ستاره

باور نداره دلم تو رفتی از کنارم
به شوق دیدن تو روزا رو می شمارم
شاید یه روزی بشه بیای پیشم دوباره
از آخر قصه مون کسی خبر نداره


من و تو همسفر کوچه عشقیم؟

گفتم
گفت چی گفتی؟
گفتم هیچی!
آخه تو که اصلا به خرف من گوش نمیدی٬ چرا میایی میشینی کنار من؟
تو که نوشم نیی   نیشم چرایی؟

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام


تو که امروز....

با هم

با هم پشت ما کوهه نمی ترسیم نمی افتیم نمی بازیم

این آواز نمیمیره تا وقتیکه هم آوازیم....

 

یعنی تو فکر می کنی میشه؟  چقدر سرعت عبور روز ها کم شده این روزها!  من چرا اینقدر میترسم. باهم، چه اتفاقی داره میافته؟

گنجشکک زرد، پر کار، چابک، رنگین کمان، فرز و سبک بال طی می کنی، مرغ مهاجر، با ما خوشبخت و خوشحال با مردمان فقیر و نا توانی آزادی.

 

یک لحظه تمام آسمان رادر هاله از بلور دیدم

خود را و تو را و زندگی را در دایره های نور دیدم

رفتی و از رفتن تو

قلب آیینه شکسته

کوچه ها در خلوت شب

پنجره ها همه بسته

آسمان خاکستری رنگ

بغض باران در نگاهش

خنجری در سینه دارد

توده ابر سیاهش

بی تو من از نسل بارانم   بارانم  بارانم

چون ابر بهارانم  گریانم گریانم گریانم


--                                                 ....  I've lost my mind