هپی سال نو!

پیشاپیش سال نو رو به همه دوستان وبلاگی تبریک میگویم!
امید وارم سالی پر از شادی برای همه آدما باشد
و بخصوص پر از هیت باشد برای هیت دوستان. از همه نوعش....

سرخ باشید و نهراسید از آتش
وان که خندد همه دنیا بود بر کامش

راستی با پوزش بسیار از عزیزانی که کامنت داده بودند. کاش می توانستم بیشتر وقت پای نت بگذارم.

دوباره   Happy new year  !

خنده


شاد باشید.
فرداشب چهار شنبه سوری است٬ شب آتش است.

بسوزانید و بترکانید٬ اما مواظب خودتان باشید.

دهانت را می بویند


مبادا گفته باشی
...
و عشق را
 کنار تیرک راه بند
 تازیانه می زنند.
...
+

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست  زیبایی را خواهد گرفت
...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم


+++
دوستت دارم را نه یکبار که هزاران بار بگویید.

شب شعر!!


 دیشب٬ شب شعری در دانشگاه امیر کبیر بر قرار بود٬ و شعرهای زیبایی سروده شد.
شعر زیر هم در مایه افشاری!!( ی یه همچین چیزی ) خونده شد.  یکی گفت...
باز هم شب شعر
و باز هم پسرها و دخترها...
وباز ...         
فکر کنم اینجوری بود. البته با معذرت از شاعرش که از بچه های پلی تکنیک بود. 

این شعر رو هم از وبلاگ زیبای سودا کپی کردم.

سخن عشق تو بی آنکه بر آید به زبانم

رنگ رخساره خبر میدهد از سوز نهانم

نه مرا طاقت غربت،نه تو را خاطر غربت

دل نهادن به صبوری، که جز این چاره ندانم

گاه گویم که بنالم، ز پریشانی حالم

باز گویم که عیان است،چه حاجت به بیانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را، ز کمندت برهانم

سخن از نیمه بریدم، که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

ای مرز پرگهر


فاتح شدم

خود را به ثبت رساندم

خود را به نامی، در یک شناسنامه، مزین کردم

و هستیم به یک شماره مشخص شد...

دیگر خیالم از همه سو راحتست!!
...


پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

نه؟!


Happy International women's day!

ناگهان چه زود دیر می شود


امروز یک روز عجیب است!
مخصوصا وقتی دیشب آیز واید شات...
فردا روز بهتری است٬ به گمانم خیلی دیر آمده باشم.
خنده کن٬ تمرین خنده کن٬ خنده بر هر درد بی درمان کنی ٬ دوا شود.
-----
گفت شما خندیدن بلد هستید. چرا که نه !
تمرین می کنیم.
--
تهران مثل حمام بعلاوه ی سونا شده است.

بدادم برس ای ابر