جوجه رو آخر پاییز می شمارند؟

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شاخه ای تکیده  گل ارکیده

با چشمای خسته لبهای بسته

غم توی چشماش آروم نشسته

شکوفه شادیش از هم گسسته

 

آشنای درده  خورشیدش سرده

تو قلبه سردش غم لونه کرده

مهتاب عمرش در پشت پرده

هر ماه سالش پاییزه سرده

 

دستای ظریفش تو دست مادر

پیکر نحیفش چون گل پرپر

از محنت و درد آروم نداره

 

سایه سیاهی رو بخت شومش

ارکیده تنهاس زیر هجوش

طوفان درد پایون نداره

 

دست منو تو میتونه با هم

قصری بسازه با رنگ شبنم

شکوفه ای که غمگینو سرده

گل ارکیدس نمیره کم کم

 

بیا نذاریم گل ارکیده

گلی که چهرش پاکو سپیده

که توی پاییز شاخه ای بیده

بهار ندیده بمیره کم کم

 

آن روزها رفتند

آن روزهای خوب