-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1382 16:58
اگه بدونین این روزا چه روزایی هست واسه من.... بالاخره داره تموم میشه٬ جای همه خالی٬ اینجا رو میگم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1382 12:56
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1382 08:59
It's fantastic! It's horrible! یا به قول پشت نویسی یک ماشین: Camel see not see!!!!
-
عاشقان عیدتان مبارک باد!
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1382 01:55
روز عاشقیت بر همه ملت عاشق پرور عزیر مبارک باد! البته یک روز دیر شد! به عاشقیت خودتان ببخشید! و تبریک بر یگانه عشق خودم.... از همه اینا که بگذریم٬ میدونستید تو یه کشور گل و بلبل زندگی میکنیم؟! آقا اینجا همه از آزادی بیان به طور کامل بر خوردار هستند٬ خودم شنیدم... من فکر کنم چند روزی غیبت داشته باشم و نتونم بلاگم. تا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 02:10
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
-
کدام روزها؟
دوشنبه 13 بهمنماه سال 1382 03:25
آن روزها رفتند آن روزهای خوب... آن روزهای سالم و سرشار ... یادم رفته
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 بهمنماه سال 1382 03:10
روزی روزگاری داشتیم چه خیالها که نداشتیم
-
سلام
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 03:38
با درود دوباره! انگاری اینجا دوباره به راه افتاده. دستشان درد نکنه. ما هم آمدیم.
-
آهای مردم دنیا
پنجشنبه 11 دیماه سال 1382 01:43
چون ز تو هیچ خبری نیست ساز من بی آهنگ میشه می نویسم که بدانی دلم برایت تنگ میشه
-
خود کرده را تدبیر هست!
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 01:05
چون بدست خویشتن بستی تو پای خویشتن هم بدست خویشتن وا کن٬ کمال این است و بس
-
صبرم کو؟
یکشنبه 7 دیماه سال 1382 03:12
یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم؟! میگن تلنگره٬ اما من درک نمی کنم. البته درک ندارم لابد! تو یه جای دیگه دنیا یه همچین زلزله ای کمتر از ۳-۴ نفر کشته میده٬ اونوقت اینجا.... خدایا چرا؟ چی میتونه تسکینشون بده؟!
-
کار خدا چرا نداره؟
شنبه 6 دیماه سال 1382 01:33
مرگ آن لاله سرخ کفن خنده به روی لب بود گرد آن آینه ها شبح فاجعه ای در شب بود مردن شاپرکها کشتن قاصدکها خبر از شومی کاری می داد نفسش ناله غم سر می داد آشیان رو به خرابی می رفت تن پوسیده گواهی می داد ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 دیماه سال 1382 01:56
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی است... گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم... رفیقان هستند اما من نیستم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دیماه سال 1382 01:23
تو مسجد شاعر چپ تو کافه مؤمن مست عجب سر گیجه ای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دیماه سال 1382 01:57
می دونین بدترین اتفاقی که می تونه یبافته چیه؟ نه شاید بدترین نه! اما یه اتفاق خیلی بد می تونه این باشه٬ به دلایل نامربوطی به هم بخوره همه چی و بعد شما هم برین تو لیست undisclosed recipient ٬ آره؟ از همه بدتر اینکه بعد از چند ماه یه ای میل بگیرین ازش٬ اینجوری: Hi everyone. I just wanted to wish you all a merry...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 دیماه سال 1382 01:57
اول بگم که اون قبلی سوال بود بابا. پس کو جواب؟ ... دوم ممنون از دوستای خوبی که.... همه دوستان. و If float comes,ruin house,improve farms آره؟ آخه اینم شد شب یلدا؟ زمستون٬ امیدوارم دریغ نکنی از ما برف و بارون رو.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 00:37
گریه.... برای قتل عام گل برای مرگ رازقی برای نابودی عشق واسه زوال عاشقی اینا گریه داره؟ خانه روی آب ساخته ای!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 02:05
دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سر گذشتم... خوب شد اینم از اون٬ حالا نوبت بقیه هست٬ مخصوصا این یکی. شما چی فکر می کنین؟
-
دلواپسی
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 01:55
... کوچه دلواپسیها برسه به دست بابا با سلام خدمت بابا.... نامه اول بنده مونده انگار وسط راه .... نکنه از غصه ما باز پریشون و خرابی .... زن خارجی گرفتم متمدن سطح بالا میگه اسم بچه هامو نذارم آذز و دارا یه هوا دلم گرفته ولی گور پدر دل ما رو بعد از این صدا کن جک و جیم و جین و مایکل ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 آذرماه سال 1382 01:17
حرفای این مترسک سر جالیز رو شنیدی؟ نه٬ باید بگم عروسک خیمه شب بازی!! من اصلا دوست ندارم به کسی توهین کنم٬ اما این یه مورد از دستم در رفت. آخه اگه حرفاشو شنیده باشی ..... به کسی که همه میدونن یه جو به حرفایی که میزنه٬ یا معتقد نیست یا قدرت انجامش رو نداره٬ چی میگی؟ اونم اینجوری... اگه دستت بیافته چیکارش میکنی؟ خدا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 آذرماه سال 1382 01:50
چگونه گریه سر کنم؟ ها؟ نیست که نیست٬ من چرا باید خودمو بکشم؟
-
گلدان باش
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 01:18
دستم بگیر دستم را تو بگیر التماس دستم را بپذیر درمانی باش پیش از آن که بمیرم.... === کاشکی ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آذرماه سال 1382 02:52
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 آذرماه سال 1382 01:38
ما چه هستیم عجب بی پا و دستیم چه شد مخمور و مستیم همه عاجزکش و دشمن پرستیم ز نادانی و غفلت زیر دستیم به رقم دوست با دشمن نشستیم +++ ما خرابیم چو صفر اندر حسابیم چو صید اندر طنابیم جهان را برده آب و ما به خوابیم شد عالم غرق خون مست شرابیم....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 02:01
.Curiousity killed the cat
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 آذرماه سال 1382 01:27
چون به یاد تو میافتم دیده ام از اشک تر میشه شادی از من میگریزه گریه هم بی اثر میشه وقتی این شعر رو میخونم همش تو در برابرمی میدونم تو هم میدونی که امید آخرمی.......
-
پرنده مردنی است.
شنبه 8 آذرماه سال 1382 02:19
یه دیواره یه دیواره.... یه دیواره که پشتش هیچی نداره...... چرا اینقدر بیهوده میکوشی؟ اگه یه روز بفهمین که همه چی الکیه و هر چی بهتون گفته شده٬ دروغ بوده٬ چیکار میکن؟!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 آذرماه سال 1382 00:19
More catholic than the pope
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 آذرماه سال 1382 02:54
دیدی امروز و فردا کردی رفتش
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آذرماه سال 1382 01:23
سلام دوست عزیزی واسم یادداشت گذاشتن اینجا٬ و کلی منو شگفت زده کردن. اما به نظر میرسه که منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن٬ امید وارم که اشکان پیدا بشه بزودی !!