-
رنج
جمعه 1 خردادماه سال 1383 21:00
من نمی دانم. - و همین درد مرا سخت می آزارد- که چرا انسان، این دانا، این پیغمبر، در تکاپوهایش، - چیزی از معجزه آنسو تر- ! ره نبردست به اعجاز محبت، چه دلیلی دارد؟ چه دلیلی دارد، که هنوز، مهربانی را نشناخته است؟ و نمی داند در یک لبخند، چه شگفتی هایی نهفته است! من بر آنم که در این دنیا خوب بودن، به خدا، سهل ترین است. و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 خردادماه سال 1383 03:17
خداوندا در این ظلمت دل مارا به نور حق روشن کن از این کینه از این نفرت از این سودا تو انسان را ایمن کن
-
I see you every where
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1383 00:57
نگفتم ... بابا ماشا ا... کشور خودمون از همه جا باحال تره. ایول داره. فردا یادتون نره ها. مرگ بر آمریکای جهانخوار!! درود بر ... خوار!! (بابا جان آمریکا رو ولش٬ اگه مردین جلو خودیا وایسین که این قدر به خودتون گل نزنن؟!؟!) از همه اینا بهتر تلویزیون ماست. توپه توپه. گفتم ماست یادم افتاد به این بقال سر کوچمون٬ آی ماستش خوش...
-
بی عنوان
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1383 02:49
میگه اعصابم خورده؟!؟! آخه من چیکارش کنم ٬ ها؟ چی بهش بگم! ببین٬ زندگی که فقط این چیزا نیست. ... اما کو گوش شنوا! * من فکر کنم که دیگه زیادی همه چی یکنواخت شده! نظر تو چیه؟
-
آخرالزمان چیه؟
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1383 02:16
آی عجب دنیای توپی شده ها! دمتون گرم خیلی باحالین...
-
مرغ خسته!
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 02:47
وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار و شکست، شوق پرواز و نداشت وقتی که چلچله ها خبر فصل بهار و می دادن عشق آغاز و نداشت دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت واسه پرواز بلند تو پرش هوس نداشت شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور ** اما لحظه ای رسید لحظه پریدن و رها شدن میون بیم و امید لحظه ای که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1383 02:10
Nobody not even you can escape the judgement day.
-
چه رفتنی و چه آمدنی!!
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1383 02:35
سلام٬ سلام به همه دوستای خوب خودم... انگاری من اومدم ٬ اما خودمم هم هنوز درست خبر ندارم... we are ready to go we are going home دلم خیلی تنگ شده.
-
اگر ...
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 17:13
یک روز قبل از دوم اردی بهشت 1383، و دو روز مانده به .... کاشکی....، نه....، چه فایده، دیگه وقتش رسیده. هیچ فاجعه ای نمی خواد رخ بده، تا امروز خودم وقتمو تلف می کردم ، از فردا مجبورم که تا یه مدت زورکی عمرمو هدر بدم. فرقش چیه؟ فرقش اینه که هر کار بیهوده اجباری می تونه آدمو دیوانه کنه، هر چند همین حالا هم ای ی ی همچین...
-
سرباز
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 02:52
احضار شدیم. آقا زوره ٬ راه رفتنی و باید رفت٬ ما که رفتیم خودمون خلاص کنیم. خدا بخیر بگذرونه. *** پس از این زاری مکن هوس یاری مکن تو ای ناکام دل دیوانه با غم دیرینه ام به مزار سینه ام بخواب آرام دل دیوانه با تو رفتم، بی تو باز آمدم از سر کوی او دل دیوانه پنهان کردم در خاکستر غم آن همه آرزو دل دیوانه چه بگویم با من ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 فروردینماه سال 1383 02:58
who cares?! they don't care about us! It's nothing to do with me?!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 فروردینماه سال 1383 02:47
اون نگاه گرم تو جام شرابه اما سرابه زندگی بی چشم تو رنج و عذابه
-
فریاد
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1383 02:10
سلاااااااااام! چه عجب... آخه یعنی که چه٬ برق اینجا چرا اینقدر قطع و وصل میشه؟! # فریاد که از شش جهتم راه ببستند....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 02:51
بابا این چه وضعیه؟!! اعصاب معصاب داغون شد، رفت پی کارش!!! نگران نشو ، از دست این اکانت اینترنت لعنتی ...؟ از همه دوستایی که میان اینجا و واقعا منو خجالت زده می کنن٬ از ته قلب سپاسگزارم. خوش باشین بابا ، والا به خدا تموم میشه ها... چرا این در و اون در می زنی ای دل ... وقتی ای دل به گیسوی پریشون می رسی خودتو نگهدار وقتی...
-
در خانه بمان
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1383 01:52
سیزده بدر خوش.... خوش بگذره من تصمیم گرفتم امسال سیزده رو بدر نکنم... شاید یه چیزی تغییر کنه!؟ این دروغ سیزده بدر تو فرهنگ ایران زمین بوده یا تقلیدی است از شوخی آوریل؟ شاید سوال مسخره ای باشه٬ اما می خوام بدونم.
-
راستی...
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1383 01:40
راستی آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ای که... به آن موضوع چطور؟ تمام تنم درد می کند٬ انگار که درون هاون مرا کوبیده باشند. له شدم...
-
همین جوری
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1383 02:18
آرزوی سلامتی و خوشبختی و... رهایی.. برای همه. +++ عزیزم دنیا همینجور نمیمونه...آفتاب میاد رو بوم خونه گلستون یکروز٬ مهربونی جای کینه٬ هر جادردی باشه درمون میشه. شب همیشه صبح میشه. غصه نخور توی این شب سیاه مه گرفته٬ خورشید..... خواب زمونه میشکنه ... من و دل منتظر اون روز خوبیم اگر نشونه فردا که برجاست دنیا همین جور...
-
دیریست کاین آب آتشین...
جمعه 7 فروردینماه سال 1383 01:44
در خانه کسی هست؟!! اینها فقط سوالهایی هست که جوابشان را نمی دانم... میشود کسی به خاطر کسانی دیگر به زندگی سگی( به قول خودش) ادامه بدهد؟! حالا گیریم که این طور باشد٬ آیا بر اون بیچاره ها باید منت گذاشت؟
-
گله داری؟
سهشنبه 4 فروردینماه سال 1383 00:52
عادت کردیم دیگه... ببین٬ آدم بزرگترین سرمایه اش زندگیه. یه بارم بیشتر نیس که ٬ پس حسابی زندگی کن.
-
با کدامین دعات خوانم
یکشنبه 2 فروردینماه سال 1383 05:12
بهم گفتی برو ٬ میرم اما خیال نکن ماتم میگیرم ...===+++***،،××٪¤٫ زندگی ادامه داره....!!!!؟؟؟؟
-
اول فروردین
شنبه 1 فروردینماه سال 1383 02:50
سلام! سلامی از پشت سال ۱۳۸۳ خیلی جالب است که الان یکم فروردین است ٬ اما هنوز سال۱۳۸۳ نیامده؟؟!! امسال ۴/۱ یکم فروردین داشتیم!!! عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا... کو؟!! ببار ای ابر بهار با دلم به هوای....
-
هپی سال نو!
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1382 02:02
پیشاپیش سال نو رو به همه دوستان وبلاگی تبریک میگویم! امید وارم سالی پر از شادی برای همه آدما باشد و بخصوص پر از هیت باشد برای هیت دوستان. از همه نوعش.... سرخ باشید و نهراسید از آتش وان که خندد همه دنیا بود بر کامش راستی با پوزش بسیار از عزیزانی که کامنت داده بودند. کاش می توانستم بیشتر وقت پای نت بگذارم. دوباره Happy...
-
خنده
سهشنبه 26 اسفندماه سال 1382 02:18
شاد باشید. فرداشب چهار شنبه سوری است٬ شب آتش است. بسوزانید و بترکانید٬ اما مواظب خودتان باشید.
-
دهانت را می بویند
شنبه 23 اسفندماه سال 1382 12:12
مبادا گفته باشی ... و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند. ... + روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت ... و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که دیگر نباشم +++ دوستت دارم را نه یکبار که هزاران بار بگویید.
-
شب شعر!!
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1382 10:35
دیشب٬ شب شعری در دانشگاه امیر کبیر بر قرار بود٬ و شعرهای زیبایی سروده شد. شعر زیر هم در مایه افشاری!!( ی یه همچین چیزی ) خونده شد. یکی گفت... باز هم شب شعر و باز هم پسرها و دخترها... وباز ... فکر کنم اینجوری بود. البته با معذرت از شاعرش که از بچه های پلی تکنیک بود. این شعر رو هم از وبلاگ زیبای سودا کپی کردم. سخن عشق...
-
ای مرز پرگهر
چهارشنبه 20 اسفندماه سال 1382 15:16
فاتح شدم خود را به ثبت رساندم خود را به نامی، در یک شناسنامه، مزین کردم و هستیم به یک شماره مشخص شد... دیگر خیالم از همه سو راحتست!! ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1382 13:13
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود نه؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1382 08:36
Happy International women's day!
-
ناگهان چه زود دیر می شود
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 17:17
امروز یک روز عجیب است! مخصوصا وقتی دیشب آیز واید شات... فردا روز بهتری است٬ به گمانم خیلی دیر آمده باشم. خنده کن٬ تمرین خنده کن٬ خنده بر هر درد بی درمان کنی ٬ دوا شود. ----- گفت شما خندیدن بلد هستید. چرا که نه ! تمرین می کنیم. -- تهران مثل حمام بعلاوه ی سونا شده است. بدادم برس ای ابر
-
چی؟!
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 10:25
علاجش آتش است. آتش است.