چله نشین تو شدم
نبض زمین تو شدم

مرده بی دین همه
زنده به دین تو شدم

**
به ساعت مرگ غزل
تلخابه ای جای عسل
بر حلقه نفرین شده
تنها نگین تو شدم

بی بال و بی پر در سفر
از هر چه سایه خسته تر
هر خط آخر پشت سر
تا اولین تو شدم
من بهترین تو شدم

ای حس از بر شدنی
ای خط به خط نوشتنی
در زنگ از خود رد شدن
صد آفرین تو شدم

به جرم بی ستارگی
شب همه شب به سادگی
گشته شدم زنده شدم
ستاره چین تو شدم

ای تو همیشه سفری
از همه هم بی خبری
من که به کوچه می زدم
خانه نشین تو شدم
خانه نشین تو شدم

به ساعت مرگ غزل
تلخابه ای جای عسل
بر حلقه نفرین شده
تنها نگین تو شدم
...


آیا مرا می شناسی؟
شمایی که اینها را می خوانی٬ چقدر مرا می شناسی.
هزار قصه بر لبم
اهل هزار و یکشبم

رفتی و از رفتن تو
قلب آیینه شکسته
کوچه ها در خلوت شب
پنجره ها همه بسته

آسمان خاکستری رنگ
بغض باران در نگاهش
خنجری در سینه دارد
توده ابر سیاهش

بی تو من از نسل بارانم بارانم بارانم
چون ابر بهارانم گریانم گریانم گریانم

بی تو من با چشم گریان  سیل غم برد آشیانم
خواب سرخ بوسه هایت می نشیند بر لبانم

عجب بارونیه ها! خدایا مرسی........

مشکی رنگ عشقه مث رنگ چشای مهربونت

مشکی رنگ عشقه مث شبای قلب آسمونه


عجب ترانه ای....
 

خوب حالا من دوباره اینجا هستم. از خودم می پرسم بعدش چیکار می خواهی بکنی؟ به نظرم جوابی ندارم!  آخه چرا اینجوری شدم؟ به قول یارو گفتنی نفر بوده که اینجوری بوده

امریه اش باطل شده؟!!

تابستون یه کتاب خوندم، عادت می کنیم، خوشم اومد ازش، تصمیم گرفتم کتاب دیگری از همون نویسنده رو هم بخونم، چراغ ها رو من خاموش می کنم، به نظرم اولی بهتر بود، هر چند اینم کتاب جالبی بود.

چشم چشم دو ابرو؟!

سلاااااام!

... هزار بار سلام
به اندازه ۲ ماه!!!   دلم خیلی تنگ شده بود. اتفاقات زیادی افتاده٬ مگه نه؟


and finaly
I'm here!!!!!!


سلام
خوبی؟
کجایی بابا ؟! به قول بچه ها گفتنی٬ چرا سینوسی شدی؟

تازه  باز دارم میرم ٬ مثل همیشه٬ نمیدونم دیگه تا کی خداحافظ٬ اما زود برمی گردم٬
دلم برای همه تنگ میشه٬
فعلا

بدرود


ای آقا بازم که ادای رئیس ها رو در آوردی٬ بذار سرمون تو لاک خودمون باشه٬
اصلا چرا هی میایی واسه خودت ارد میدی٬ مگه فکر کردی جه خبره؟ می شه بپرسم شما کی هستین؟