یه درخت خشک و بی بر میون کویر داغ
توی ته مونده ذهنش نقش پر رنگ یه باغ
شاخه سبز خیالش سر به آسمون کشید
بر و دوشش همه پر شد ز اقاقی سپید
زیر سایه خیالی کم کمک چشماشو بست
دید دوتا کفتر چاهی روی شاخه هاش نشست
اولی گفت اگه بارون باز بباره تو کویر
دیگه اما سر رسیده عمر این درخت پیر
دومی گفت که قدیما یادمه کویر نبود
جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره
اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد