چله نشین تو شدم
نبض زمین تو شدم
مرده بی دین همه
زنده به دین تو شدم
**
به ساعت مرگ غزل
تلخابه ای جای عسل
بر حلقه نفرین شده
تنها نگین تو شدم
بی بال و بی پر در سفر
از هر چه سایه خسته تر
هر خط آخر پشت سر
تا اولین تو شدم
من بهترین تو شدم
ای حس از بر شدنی
ای خط به خط نوشتنی
در زنگ از خود رد شدن
صد آفرین تو شدم
به جرم بی ستارگی
شب همه شب به سادگی
گشته شدم زنده شدم
ستاره چین تو شدم
ای تو همیشه سفری
از همه هم بی خبری
من که به کوچه می زدم
خانه نشین تو شدم
خانه نشین تو شدم
به ساعت مرگ غزل
تلخابه ای جای عسل
بر حلقه نفرین شده
تنها نگین تو شدم
...
مهرزاد
سهشنبه 8 دیماه سال 1383 ساعت 01:54 ق.ظ
سلام
قشنگ بود
موفق باشی به من هم سری بزن
فعلا بای
شعرت چه خوشگل بود
به جرمه بی ستارگی
ستاره چین تو شدم